×
اطلاعات بیشتر باشه، مرسی برای ارائه بهترین تجربه کاربری به شما، ما از کوکی ها استفاده میکنیم

gegli

4heavymetall

× gharr dadane aksahe mokhtalef az gorohahay mokhtalefe metal va ahang hay tamamiye gorohay metal bishaz 90darsad va gozashtane etelaat roz dar bare anha
×

آدرس وبلاگ من

4heavymetall.goohardasht.com

آدرس صفحه گوهردشت من

goohardasht.com/dani_dani

متاالیکا قدرت برتر موسقی

روز هفتصد و پانزدهم. این آخرین میان نویسى است که در اواخر مستند متالیکا: نوعى هیولا ساخته جو برلینگر و بروس زینافسکى روى تصویر ظاهر مى شود. ساخت جدید ترین آلبوم گروه متالیکا با عنوان قدیس خشم به یک ماراتن تمام عیار تبدیل شد. در سینما حتى ستارگان مقتدرى چون تام کروز، باید بر طبق برنامه از پیش تعیین شده کار کنند. اما در صنعت موسیقى رسمى حاکم است و آن اینکه وقتى گروهى وارد استودیو مى شود، تا زمانى که همه چیز واقعاً مرتب و درست نباشد از آن خارج نخواهد شد.
۷۱۵ روز زمانى بود که صرف آمادگى کامل گروه متالیکا شد تا یک آلبوم ضبط کنند. به هر حال متالیکا در موسیقى گروه مهمى است. رکورد پرفروش ترین تور هاى موسیقى دهه ۹۰ آمریکاى شمالى و فروش نود میلیون نسخه از آثار گروه ظرف دو دهه گذشته دستاورد قابل توجهى است. وقتى خواننده گروه جیمز هتفیلد روى صحنه مى خواند رو به راه به نظر نمى رسد و تعجبى هم ندارد که مثل جک بلک در فیلم مدرسه راک، به زمین هم بیفتد. طرفداران به خاطر هتفیلد متالیکا را دوست دارند. روى صحنه جاى مناسبى براى از هوش رفتن نیست.
و بعد دوربین هاى برلینگر و زینافسکى به کار مى افتند، گره گشایى مى کنند و وارد جرو بحث ها و مشاجره هاى اعضاى گروه مى شوند. هتفیلد مدت کوتاهى پیش از نمایش فیلم در نیویورک گفت: �وقتى تصاویر خودم را در این فیلم مى بینم، خب اصلاً راضى نیستم. خیلى غیرقابل تحمل به نظر مى رسم.� متالیکا: نوعى هیولا چیزى وراى یک مستند درباره موسیقى است، هر چند که قطعات موسیقى در آن فراوان به گوش مى رسد. این فیلم گوشه اى پرارزش از تاریخ فیلمسازى است که پنج شخصیت انسانى متفاوت (سه عضو گروه و دو فیلمساز) را براى مدتى طولانى کنار هم قرار مى دهد.� این مستند از آن فیلم ها نیست که خواننده هاى راک از خودشان براى مستند ساز ها بگویند و بعد مستند ساز ها چیز دندان گیرى از خواننده هاى راک به تماشاگر نشان ندهند.
متالیکا: نوعى هیولا سرشار از واقع گرایى و حقیقت زندگى است. متالیکا حدفاصل سال هاى ۲۰۰۱ تا ۲۰۰۳ را در رکود و رخوت کامل به سر برد. کارگر هاى قدیمى سان فرانسیسکو، این دوره را در پریشانى و آشفتگى از سر گذراندند. تمام دردسر ها براى ضبط آلبومى بود که بعد ها قدیس خشم نام گرفت. در طول مدت تمرین و ضبط قطعات این آلبوم، اعضاى گروه توسط دکتر فیل تاول تحت روان درمانى قرار گرفتند. این روان شناس سعى داشت تنش هاى جارى میان اعضاى گروه را از میان ببرد و خشم و اضطراب هاى آنان را مهار نماید. به خصوص درگیرى هاى جیمز هتفیلد و لارس اولریخ نوازنده درام گروه، که گروه متالیکا را در سال ۱۹۸۱ بنیان گذاشتند. و کرک همت گیتاریست گروه که یک سال بعد به آنها افزوده شد. به جز این سه نفر نوازندگان متعددى در بیست و سه سال گذشته به گروه پیوستند و بعد هر کدام به دلایلى راه خود را جدا کردند. مدت کوتاهى پس از آغاز فیلمبردارى هتفیلد به علت اعتیاد شدید به الکل گروه را ترک کرد و یازده ماه را در کلینیک هاى بازپرورى صرف ترک اعتیاد نمود. خود هتفیلد درباره آن دوران مى گوید: �تصمیم این بارم براى ترک الکل جدى بود. نمى خواستم مثل دفعات قبل پیش یک روانپزشک بروم. دلیل اصلى اش هم این بود که همسرم مرا از خانه بیرون انداخته و گفت: برو تو یه بیمارستان بسترى شو، تو واقعاً به کمک احتیاج دارى.� وقتى هتفیلد برگشت، بالاخره گروه کارساخت آهنگ ها را به پایان رساند و ضبط را آغاز کرد. گیتار بیس آلبوم قدیس خشم را باب راک تهیه کننده متالیکا نواخت. بعد هم رابرت تروخیلو نوازنده بیس سابق گروه آزى آزبرن براى تور سیزده ماهه گروه استخدام شد. آزبرن هم بلافاصله جیسن نیوستد نوازنده سابق بیس متالیکا را جایگزین تروخیلو کرد. در واقع خروج نیوستد از متالیکا در سال ۲۰۰۱ جرقه آغاز بحران در گروه بود. بعد تاول روان شناس استخدام شد. در فیلم صحنه اى هست که تاول مى گوید فروش خانه اش در آرکانزاس ربطى به حقوق ماهیانه چهل هزار دلارى اش که از گروه هوى متال کالیفرنیایى مى گرفت ندارد. زمانى که تاول را در یک میهمانى پیش از نمایش افتتاحیه فیلم در نیویورک دیدم متعجب نشدم. او همراه شان پن و کلى از برو بچه هاى سینماى مستقل نیویورک، مشغول گپ زدن بود و هتفیلد که در فیلم چهره ناخوشایندى از خود به نمایش گذاشته مى گوید: �فکر مى کنم حضور تاول یک هدیه بود، یک هدیه پدرانه.�
برلینگر و زینافسکى اولین بار اعضاى گروه متالیکا را در سال ۱۹۹۶ و براى کسب اجازه استفاده از ترانه مشهور بازگشت به خانه (آسایشگاه روانى) از آلبوم عروسک گردان در فیلم گمشده در بهشت ملاقات کردند.
گمشده در بهشت مستندى بود درباره سه نوجوان اهل ممفیس که به جرم کشتن سه نفر در مراسم شیطان پرستان در حال گوش دادن به موسیقى هوى متال دستگیر شده بودند. بنیادگرایان مذهبى همیشه با موسیقى متال مخالفت مى ورزند اما با سبک هاى دیگر موسیقى مشکلى ندارند. البته جریان اصلى موسیقى هم دل خوشى از موسیقى متال ندارد. مطبوعات هم همین طور، مثلاً گاردین همه سبک هاى موسیقى را نقد مى کند و به آن مى پردازد. اما به یاد نمى آورم در گاردین نقد یا مقاله اى درباره متالیکا یا مثلاً مگاوث خوانده باشم و این غیرمنصفانه است. متالیکا در دو دهه گذشته حضورى مقتدر در عرصه موسیقى جهانى داشته و قدیس خشم آلبومى متفاوت و چالش برانگیز است. بیشتر از آن که به سبک ترش متال (
Thrash metal) نزدیک باشد به سبک پانک (Punk) شباهت دارد. �آنها بازگشتى به سبک و سیاق سال هاى اولیه فعالیت شان داشته اند� کتى کمپینا نویسنده مجله آمریکایى متا اج، راهنماى من در دنیایى که دایناسور هایش هنوز از میان نرفته اند این جمله را بر زبان مى آورد. او مى گوید: �قدیس خشم یک آلبوم کاملاً شخصى است. آنها در این آلبوم تحت تاثیر هیچ کس حتى زینافسکى و برلینگر، قرار نگرفته اند. همه در این پروژه همدیگر را جدى گرفته اند.�
زمانى که زینافسکى و برلینگر با گروه متالیکا دیدار کردند، در واقع علاقه اى به موسیقى هوى متال نداشتند. برلینگر در این باره مى گوید: �در سال ۱۹۹۶ براى موسیقى بعضى از فیلم هایمان با گروه متالیکا آشنا شدیم. به نظر یک مشت مست و ابله و بى عقل مى رسیدند. ما طرفدار موسیقى آنها نبودیم، اما براى موسیقى فیلم مان به آنها نیاز داشتیم.� اعضاى گروه نه تنها با خواسته آنها موافقت کردند، بلکه یکى از ترانه هاى خود را نیز به شکل مجانى در اختیار آنها قرار دادند. لارس اولریخ درامر گروه با اشاره به مستند نگهدارى از برادر ساخته زینافسکى و برلینگر که در جشنواره سال ۱۹۹۲ ساندنس برنده جایزه بهترین مستند شد مى گوید: �از وقتى آن فیلم را دیدم، طرفدار جو و بروس شدم. مستندى بود درباره چهار برادر نیمه خل و چل که در نیویورک زندگى مى کردند.�
متالیکا: نوعى هیولا هم از بعضى جهات شباهت هایى با آن فیلم دارد. برلینگر مى گوید: �آنها خیلى معقول و جذاب به نظر مى رسند و خیلى هم روشنفکر و مطلع. براى ما خیلى جالب بود که پرسوناى آنها روى صحنه با آنچه در زندگى عادى بودند تفاوت هاى بسیارى داشت. لارس اولریخ یک عشق سینماى واقعى است که خیلى فیلم دیده.�
در واقع وقتى اولریخ فهمید که این دو قصد دارند مستندى درباره آلبوم جدید گروه بسازند، هیجان زده شد. حتى درخواست کرد فیلم چیزى بیش از یک اطلاع رسانى تجارى باشد.
�نگران تجارى و سطحى درآمدن کار بودم. اما فیلم چیزى فراتر از حد انتظارم شده است.�
دو فیلمساز هم همین نگرانى را داشتند. زینافسکى در این باره گفت: �با ساختن فیلمى مثل بهشت گمشده نمى توان ثروتمند شد. اما از راه ساخت آگهى هاى تبلیغاتى پول در مى آوردیم و این پروژه یک کار کاملاً شخصى بود.�
اما خب همیشه مشکلاتى هم هست. �هر بار که به دیدن آنها رفتیم، گفتیم که نمى خواهیم یک مستند تبلیغاتى صرف بسازیم جیمز به ما نگاه مى کرد و مى گفت امکان نداره. هتفیلد حتى قبل از ترک اعتیادش به الکل هم آدم ترسناکى به نظر مى رسید. اندامى ورزیده پر از خالکوبى با صدایى گیرا و خشن. یکى از خوفناک ترین آدم هایى که تاکنون دیده ام.�
اما وقتى جیمز پس از ترک اعتیاد بازمى گردد مى گوید: �الان در بهترین شرایط هستم.� جیمز با نیشخندى بر لب و نگاهى مهربان از پشت عینک آفتابى زرد رنگش این جمله را بر زبان مى آورد. آنچه بر سر جیمز و گروه آمد آنها را ناچار کرد تاول را به خدمت بگیرند و روانشناس هم به آنها اطمینان داد که شبیه مشترى هاى پیر او نیستند که در اتاقى در هتل ریتز کارلتون سن فرانسیسکو به ملاقاتش مى روند. سه سال تمام دوربین ها به دنبال گروه همه جا رفتند و دائم خاموش و روشن شدند. نتیجه این خاموش و روشن شدن مکرر دوربین ها فیلمى شد که احتمالاً بهترین مستند نسل جدید درباره موسیقیدان هاى هوى متالى است که در حین تمرین دائم به هم و به همه چیز بد و بیراه مى گویند.
متالیکا: نوعى هیولا مى توانست یک سریال اپراى صابونى باشد. خیلى ساده مى توان آن را با سریال تلویزیونى آزى آزبرن مقایسه کرد. سریال آزى آزبرن که یک
Reality TV serial است، به لحاظ شخصیت ها شباهت هاى فراوانى با این مستند دارد. به جاى خود آزى، هتفیلد را مى توان گذاشت. با خالکوبى بازوى راستش که سنت مایکل را در حال مبارزه با شیاطین نشان مى دهد. به جاى شرون همسر آزى هم لارس را داریم که نصف هیکل هتفیلد هم نمى شود، اما در مورد مسائل مالى گروه او تصمیم مى گیرد. اولریخ در فیلم عصبى اما با تدبیر به نظر مى آید. اما در زندگى واقعى (حداقل در مصاحبه هایش که حداقل نیمى از زندگى واقعى است) فردى مطلع و خوش صحبت است.
و بالاخره گیتاریست اول گروه کرک همت را داریم، تنها عضو گروه که هنوز موهایش را بلند نگه داشته (هر چند فقط تا سرشانه هایش). همت شخصیتى کالیفرنیایى دارد که هرگاه لازم باشد خودش را کنار مى کشد. خودش به شوخى مى گوید: �همیشه آدم خوبى بود ه ام. در بیست سال گذشته داور و قاضى گروه بودم . اگر من در گروه نبودم اختلافات این دو نفر گروه را نابود مى کرد.� ضمناً همت یکى از خدایان گیتار الکتریک جهان است. یک نسل از نوجوانان (خصوصاً در آمریکا) نواختن گیتار را از مقالات و نت هاى آموزشى همت در مجلات هوى متال آموخته اند، اما او همیشه کمتر از هتفیلد و اولریخ به چشم مى آید. همت لزوم استخدام تاول را تایید مى کند. �روان درمانى آخرین انتخاب ما بود. همه خسته شده بودیم. زندگى بى بند و بار ستارگان راک را سال ها بود تجربه کرده بودیم اما همه چیز دیگر لطفش را برایمان از دست داده بود. دیگر این طرز زندگى داشت به شدت به ما لطمه مى زد. روان درمانى تنها راه ممکن براى ادامه کار بود. اصلاً جیسن نیوستد (نوازنده بیس سابق گروه) هم به همین خاطر گروه را ترک کرد. همه ما بریده بودیم و تحمل همدیگر را هم نداشتیم.�

 

متالیکا: نوعى هیولا در نهایت چیزى بیش از یک فیلم تجارى است که یک گروه مردان میانسال موسیقیدان در حال روان درمانى را نشان بدهد. این برترى به خاطر سیاست هاى مستندسازى نیست، بلکه به تجربه گرایى زینافسکى و برلینگر در پروسه تولید طولانى مدت فیلم مربوط مى شود. اما انگار کسانى نمى خواستند متالیکا براى بازگشت آماده شود یا فیلم به انتها برسد. وقتى کمپانى تهیه کننده تصمیم گرفت فیلم را در تلویزیون پخش کند، گروه متالیکا به قصد جلوگیرى از این کار فیلم را خرید. برلینگر مى گوید: �خوشبختانه همه چیز درست شد. کمپانى الکترا آن قدر منطقى بود که فیلم را رها، یا بهتر بگویم آزاد کند. گروه یک چک دو میلیون دلارى به کمپانى الکترا داد و کلیه حقوق تجارى فیلم را خرید و قرار شد چهار و نیم میلیون دلار هم پس از نمایش عمومى فیلم به الکترا پرداخت شود.�
فیلمبردارى ادامه یافت، اما کنترل همه چیز اکنون در دست دو فیلمساز بود. برلینگر مى گوید: �این آدم ها (اعضاى گروه) خیلى آدم هاى خوبى بودند که اختیار تدوین نهایى را به طور کامل در اختیار ما قرار دادند. هیچ وقت نگفتند این کار را بکنیم و آن کار را نکنیم.�
با نمایش فیلم تنها در دو سالن در نیویورک و یک سالن در لس آنجلس، متالیکا: نوعى هیولا رکورد فروش مستند هاى راک را شکست و حالا باید عکس العمل هاى متفاوت تماشاگران انگلیسى را شاهد باشیم. چرا که این روان درمانى ها و خودنگرى هاى گروه در فیلم، براى انگلیسى ها بامزه تر خواهد بود تا آمریکایى ها. این خیلى غم انگیز خواهد بود که مستندى درباره روان درمانى گروهى، تماشاگران جدى سینما را ممکن است فرارى بدهد. اما قطعاً حداقل علاقه مندان موسیقى متال از آن استقبال خواهند کرد.
فیلم میان جلسات روان درمانى و ضبط آهنگ ها در حرکت است و زندگى واقعى را بى واسطه به تصویر مى کشد.
نوعى هیولا فیلمى بسیار جاه طلبانه است، به خصوص در ده یا پانزده دقیقه اول این جاه طلبى کاملاً هویدا است. برلینگر که به همراه زینافسکى و دیوید زایف (تدوین گرى که در دو مجموعه تلویزیونى حقیقت تلخ و ملت تلویزیون با مایکل مور همکارى کرده بود) دو سال براى تدوین همزمان با فیلمبردارى وقت صرف کردند، در این باره مى گوید: �این سخت ترین و دشوارترین تدوینى بود که در عمرمان انجام داده ایم. فیلم ساختار خطى مرسومى نداشت. بیشتر بر پایه گسترش، احساس و وجه تماتیک ماجرا تاکید داشتیم که کار بسیار دشوارترى بود و توجه تماشاگر را هم کمتر جلب مى کرد. چالش ساختارى دیگرى که با آن مواجه بودیم این بود که هر علاقه مند موسیقى مى دانست که متالیکا چه دورانى را گذرانده. تصمیم نهایى ما هم بر این شد که فیلم را به طور موازى با تصاویر حال حاضر و فلاش بک پیش ببریم. پناهم بده مستندى که در سال ۱۹۷۰ درباره گروه راک برادران مى لز ساخته شد نیز از همین ساختار تبعیت مى کرد. لارس مى گفت دوربین ها مثل سرم هاى حقیقت هستند و اگر در جلسات روان درمانى حاضر نباشند همه چیز از دست مى رود.�
زینافسکى هم اشاره مى کند که جذابیت فیلم از شخصیت متغیر و دکتر جکیل / آقاى هاید گونه اعضاى گروه ناشى مى شود. عناصر اجرایى فراوانى در فیلم وجود دارد. در استودیو، در جلسات روان درمانى و جا هاى دیگر، نه در مصاحبه هاى مزخرف و پر از دروغ و ریا.
اما آیا همیشه همین طور است؟ این سئوالى است که از همت پرسیدم. �راستش فکر مى کنم همیشه همین طور است. این فیلم خیلى جاه طلبانه است. جاه طلب در نفوذ به عمق اتفاقات، جاه طلب در نحوه نمایش ما جلوى دوربین، در آنچه از زندگى گذشته ما مطرح مى کند.�
نوعى هیولا یک فیلم هوى متال است. در یکى از ترانه هاى آلبوم قدیس خشم آمده است: رهایش مى کنم بدون پشیمانى / باید خشمم را رها سازم
دوشنبه 28 تیر 1389 - 9:45:12 PM

ورود مرا به خاطر بسپار
عضویت در گوهردشت
رمز عبورم را فراموش کردم

آخرین مطالب


آزی آزبورن


تقدیم به محسن نامجو عزیز با عشق


درباره نیروانا


رابطه شخصیت و موسیقی متال


متالیکا با متال فرق داره؟ با چی


ظهور بلک متال و فلسفه آن


nirvana


چرا اکثرا فکر میکن موسیقی متال یعنی ؟


معرفی گروه نایت ویش


درباره هوی متال


نمایش سایر مطالب قبلی
آمار وبلاگ

45907 بازدید

21 بازدید امروز

6 بازدید دیروز

50 بازدید یک هفته گذشته

Powered by Gegli Social Network (Gohardasht.com)

آخرين وبلاگهاي بروز شده

Rss Feed

Advertisements